Loading

انسان و آخرت

باورها و ائیده اولوژیهای بسیاری، به زندگی پس از مرگ اشاره دارند. هرچند اعتقاداتشان یکسان نیست و مفاهیم برخاسته از تعالیمشان با یکدیگر، تفاوت ژرفی دارد اما در شباهت انکار ناپذیری با یکدیگر همخوانی دارند. مسیحیان در انتظار دنیایی هستند که فدیه داده شده و شرارت از آن برچیده و خلقت از وضعیت اسفناک و سقوط کرده، بازیافت گشته است. یهودیان چشم براه، حکومتی جهان شمول هستند که خداوند در تخت پادشاهی خود جلوس نموده و بر دنیا سلطنت می کند. مسلمانان نگران عالمی هستند که رفع نیازهای جسمانی و احتیاجات جنسی در محوریت آن قرار دارد. بودایها انتظار می کشند تا چون قطره ای به اقیانوس متصل گشته، و با یکی شدن با کل، هویت و شناسائی خود را از دست بدهند. با وجود چنین گوناگونی باوری و ناسازگاری اعتقادی، جملگی در یک چیز متفق القول و همصدا می باشند. دنیایی بهتر، عالمی والاتر، حیاتی کاملتر و وافرتر. چه در شکل قناعت و رضایت، که نیازهای آدمی رفع گردد یا در عالمی که نیازی نبوده واحتیاجهای انسانی نابود گشته است.
پرسش این است: خاستگاه این چشمداشت و انتظار چیست؟ مشکل این دنیا چیست؟ چه چیزی آدمی را واداشته تا نگران دنیای برین باشد؟ بهشت موعود، عالم آخرت، طرف دیگر دره تاریک مرگ چه دارد که آدمی را بر آن داشته تا امید داشته باشد؟
گمان نمی برم که برای پاسخ به این پرسش، به فرصت زیادی نیاز داشته باشید؟ و یا اینکه نیازی به پاسخی فلسفی و بیانی ورای حکمت همگان باشد. دنیای حاضر ما شکسته است. جهان فعلی به همریخته است. شرارت، بی عدالتی، نارضایتی و نیازهای برآورده نگشته و آرزوهای بکمال نرسیده، داستان زندگی همه ما است.
دنیای ما چنان آشفته و تاریک گشته است که برای بسیاری جهنمی ملموس و دوزخی کریه که گریز از آن ناممکن می نماید. ان. تی رایت می گوید، زمین تبدیل به چنان جهنمی گشته است که بسیاری نمی توانند باور کنند که خدا پس از مرگ دوزخی دیگر برای ما تهیه دیده است. جهانی رو بزوال که کشتار، اخبار روز است و خشم خوراک ملل و مرگ مونس قدیمی که بیشتر از هر عصری خود را نمایان ساخته، ما را بر آن وا می دارد که به دنیای نو بی اندیشیم، حیاتی بی زوال که مرگ در آنجا مهمان نیست و اندیشه مرض غایب. خشونت اسطوره و شرارت ناپیدا.
امید به حیات پس از مرگ و زندگی جاودان و بهشت موعود است که جانهای ما را قوت بخشیده و اجتماع ما را پویا ساخته است.
او ادامه داده می گوید، رویای آسمان و آموزه بهشت، همیشه جز تعالیم اساسی و مرکزی باوری مسیحیت و کلیسای خداوند بوده است. توجه کلیسا بر این موضوع چنان یکنواخت بوده که کلیسا مرکزیت این آموزه را در عصر روشنگری و دنیای سکولاری که پس از آن به پا خواست نگاه داشته است. چاپ و انتشار 50 کتاب در باب آسمان، در بین سالهای 1830 تا 1875 در آمریکا، خود گویای این حقیقت است.
پرسش غامضی که انسان را از زمانهای دور به چالش کشیده است و او را وا داشته تا برای پاسخ به آن جهانبینیها و خرافه های بسیاری را ابداع کند. پرسشی که همه ما بنوعی با آن دست و پنجه نرم کرده و برای بیشتر ما مسئله ای شخصی گشته است، مسئله شر است. چرا در این دنیا شرارت وجود دارد؟ چرا انسان در این زمین خاکی بدی را تجربه می کند؟ این پرسش بطور مشخص برای باورمندان به خدا چالش جدیتری را بوجود می آورد. اگر خدا نیکوست، اگر خدا قادر مطلق است اگر خدا عالم به همه چیز می باشد، چگونه است که در برابر بدی نمی ایستد و آن را از میان نمی برد؟ بنظر می رسد که شر و خدا نمی توانند با معانی که بصورت سنتی تعریف شده اند در کنار هم قرار بگیرند. انسان با تجربه چنین چالشهای جدی، پرسشهای بی پاسخ و دنیای در حال سقوط، و تنشهایی که از لحاظ منطقی برای ایمانش به خدای واحد بوجود می آورد، ناچار است تا به آینده نگران باشد، زمانی که خدا عدالت را برقرار و حکومتش را برپا نماید، شرارت را نابود و شریر را مجازات نماید.
این امید در ایمان مسیحی رنگ بیشتری و بوی تازه تری بخود گرفته است. به قول جری والز، برای مسیحیان، باور به آسمان، نه تنها به جهت رسیدن به مقصد اهمیت دارد، بلکه به حیات فعلی ما نیز هدف و معنا می بخشد. در واقع، برای داشتن اصول اخلاقی که لازمه یک زندگی هدفمند است، نیازمند باور به آسمان هستیم.
البته نمی توان انکار کرد که صرف باور به آسمان تضمین کننده زندگی پایبند به اصول اخلاقی نمی باشد، بلکه چگونگی رسیدن و طریق دخول به بهشت برین نیز تعیین کننده زندگی سالک است. اما با وجود این، اساس باور اکثر جهانبینی ها در خصوص عالم پس از مرگ، بر این است که تنها کسانی به مقصد خواهند رسید که عدالت را پیشه و خدمت به خلق را ارزش زندگی خود سازند. نفس خود خواه را انکار و اخلاقیات را بها دهند. تبدیل زندگی، سرسپردگی مذهبی و زندگی مسئولانه از نشانه های شخصی است که به امید رسیدن به مقصد، عالم بالا، بهشت موعود را در دل می پرورداند. پذیرش ارزشهای اخلاقی و سیرت مذهبی که به کارهای نیکو ترغیب گشته، خود به زندگی انسان مفهوم و مقصود می بخشد. زندگی هدفمندی که در طی رسیدن به مقصد و به کمال رساندن مسئولیتها در تلاش و تکاپوست.
ایمان مسیحی در این خصوص صحبتهای بسیار دارد و این سیاحت روحانی را بسیار پررنگتر به تصویر می کشد. طبیعت خدای مسیحیان که در این مجموعه از نوشته ها قصد تفکر در مورد او را داریم، ساختار و داربست باور به آخرت را بسیار استوارتر و زیباتر برپا می کند.

Surprised by hope, N. T. Wright, 2008, Harper Collins, P8
6p, ibd
Heavn, The logic of eternal joy, Jerry . L. Walls, 2002, Oxford University Press, p 6

ادوین کشیش آبنوس

سپتامبر 2012

Leave a Reply