
- Stats: 4616 1 14
- Author: ادوین کشیش آبنوس
- Posted: می 17, 2019
- Category: مقالات
راز
تحیلی بر کتاب راز و فلسفه پشت آن
راز عنوان کتابی است که بتازگی منتشر گشته و البته توجه بسیار زیادی در رسانه های سکولار نیز پیدا نموده است.
راندا برن نویسنده این کتاب از رازی صحبت می کند که به قول وی در ادیان کهن، از مذاهب بابلی ها گرفته تا بودیزم دیده می شود. حتی آلبرت انیشتن نیز به آن معتقد بود
برن که یک تهیه کننده تلویزیونی استرالیایی است پرده از این «راز » می گشاید. او با معرفی قانون جذب می گوید که اگر به ثروت فکر کنید ثروتمند خواهید شد. در ذهن خود به ماشین تازه ای بیاندیشید و شما صاحب آن ماشین خواهید گشت. آیا دنبال جایی برای پارک کردن ماشین خود می گردید؟ تنها کافیست به پارکینگ فکر کنید. به آنچه که بیاندیشید آن را بطرف خود جذب خواهید کرد. پول، ثروت، سلامتی، حتی مرضها، درد و فقر و آنچه که منفی است بخاطر تفکرات منفی یا مثبت ما بطرفمان می آیند.
هر چند این کتاب چند سالی است چاپ شده و با تبلیغات رسانه های گوناگون تبدیل به کتاب پرفروشی گشته است، اما محتوای آن توسط نویسندگان گوناگونی، پیشتر نیز مطرح شده بود. این «راز» چندان هم پنهان نبوده است. من سالها پیش با این تفکر آشنا شدم و علاقه شدیدی به آن هم پیدا کردم. اما امروز بنا به دلایل بسیاری، این نوع باور را (بله آنرا باور می خوانم!!) مردود و مزحک می شمارم. آنچه دردناک و تلخ است، این است که نفود چنین تفکر شیطانی و نفسانی در برخی کلیساهای بی ریشه نیز دیده می شود. کلیساهایی که بجای ریشه دواندن در کلام راستین خدا، خود را غرق در تعالیم خود محورانه اینگونه نهضتی نموده اند. کلیساهایی که به نام «کلام ایمان» شهرت یافته اند مبلغین پر و پا قرص چنین نهضت فکری هستند. البته این گروه از مسیحیان و حتی گروه های سکولاری که مسیحی هم نیستند، برای پشتیبانی از جهان بینی خود از آیات کتاب مقدس بهره می جویند. تلخ است اما نمی توان از واقعیت گریخت. اگر کتاب مقدس را در تمامیت آن مطالعه کنیم و متعهد باشیم که اصول استخراج شده را در هماهنگی کامل آموزه های آن بفهمیم، با اساس و پایه این تعلیم سخت در عداوت خواهد بود.
پیروان این ساختار فکری سعی می کنند از نوشته هایی که اساسأ با چنین نهضتی متضاد است اصولی را در تایید تفکر خود بیابند. مانند این است که شما از قرآن آیاتی را برای تایید آموزه تثلیث و فدیه گناهان استخراج کنید، یا اینکه پیروی از جهان بینی بودایها را عامل مفیدی برای رشد روحانی زندگی مسیحی بی انگارید.
پطرس رسول چقدر بجا می گوید: » … در این نامه ها گاهی مطالب دشواری هست که مردمان جاهل و ناپایدار از آنها تفسیر غلط می کنند، همانطور که با قسمتهای دیگر کتاب مقدس هم رفتار می کنند و از این راه هلاکت را نصیب خود می سازند.» (دوم پطرس 3: 16)
«شما به عنوان یک انسان برج فرستنده ای هستید، و قدرت شما بیشتر از فرستنده تلویزیونی که بر روی زمین ساخته شده می باشد. شما قویترین برج فرستنده در تمام دنیا هستید. فرستنده شما زندگی شما و دنیا را خلق می کند. فرکانسی که این برج استفاده می کند به شهرهای دور دست می رسد، به کشورهایی که دور از دسترس است و حتی به ماورای آن یعنی دنیا هم سفر می کند. سیگنالی که ارسال می کنید در تمام دنیا انعکاس می یابد. و این فرکانس ارسالی توسط افکار شما فرستاده می شود» -بخشی از کتاب «راز»
اجازه بدهید من هم با شما رازی را در میان بگزارم. کتبی نظیر این نوشته، با تمام واژگان مستعمل در باب فیزیک کوانتوم و علم نوین و غیره، یک مذهب و یک جهانبینی است.کتاب راز به ما نهضتی روحانی را معرفی می کند. اما آیا هر روحانیتی حقیقی است؟ هر آنچه که ما را متمرکز عالم غیرمادی، ماورالطبیعه می سازد، ماهیت روحانی دارد. اما این بدان معنی نیست که هر جهانبینی که خودر ا مشغول عالم روحانی می گرداند، درست و قابل اعتماد است.
برای حقانیت بخشیدن به این نظام فکری از هر منبع معتبری بهره می جویند، شاید بهتر است بگویم که سو استفاده می کنند. مجله مسیحیت امروز، در مقاله ای که سال 2007 به چاپ رساند اینگونه می گوید:
» آنچه این کتاب آشکار می کند این است که آنقدر انسانهای نامید و درمانده وجود دارد که دستاویز به هر آنچه که به آنها امید بخشیده و یا میانبری برای ثروت را نوید دهد، می شوند. پرسش اینجا است که هرگاه این افراد فهمدیدند که آنچه را که زمانی باور داشتند چیزی جز دروغ نبوده است، چه کسی خرده های امید شکسته این افراد را جمع خواهد؟ چه کسی به آن گروهی که به خاطر این جهان بینی به این باور رسیده اند که تراژدی های زندگی و بدبختیهایی که تجربه کرده اند نتیجه تفکرات منفی آنها که از برج فرستنده خود ارسال کرده اند بوده، کمک خواهد کرد؟
اجازه بدهید در یک کلام راز نهفته در این کتاب را برای شما بشکافم. خودشیفتگی! خود محوری!
خدای این روحانیت خودمان هستیم. کعبه این مذهب انسان است. قبله نفس ما است.
پیش از اینکه به بخشهایی از این تعلیم بپردازم اجازه بدهید پرچم تایید و حقانیتی را که از کتاب مقدس برای خود به عاریه گرفته اند را پایین بکشم. اینکه این جهانبینی، دروغی شیطانی را تعلیم می دهد کافی نیست؟ و اینک کتاب مقدس، کلام راستین خداوند را که خدا را محور زندگی مان معرفی می کند را تحریف کرده، واژه «خود» را جایگزین «خدا» می کنند و برای پشیتیبانی مهملات خود استفاده می کنند.
مل لورنز در مقاله فوق می گوید: یکی از متخصصان ادیان شرقی و عرفانی اظهار می کند: » این پرسشی است که باید از خود بپرسیم – آیا با خود آنگونه رفتار می کنید که دوست دارید دیگران با شما رفتار کنند؟» با مخدوش کردن آیه کتاب مقدس معروف به آیه طلایی خودمحوری این تفکر را به حد اعلی خود می رساند. »
ایشان به آیاتی چون (لوقا 17: 6) (متی 7: 7) (مرقس 11: 23) استناد می کنند و می گویند که تنها کافی است که آنچه را که می خواهید باور داشته باشید و آن را به زبان بیاورید. آنانی که با کتاب مقدس و تعالیم آن آشنایی نداشته باشند براحتی در دام چنین تعالیمی می افتند.
کتاب مقدس نوشته ای است که نمی توان با آن چون فال حافظ رفتار نمود. کلام خدا داستان و مفهوم اساسی که همانا نجات انسان و فدیه دنیا است را در طی کتب متعددی با ما در میان می گذارد. گزارشات تاریخی، نبوتها، اشعار و نثر موجود در این کتاب، همه در همخوانی بی نظیری نقشه صلیب مسیح را در تاریخ فدیه بشر برای ما بتصویر می کشد. حال برخورد خودخواهانه و برداشتهای خودمحورانه از کتابی که انکار نفس و فروتنی الهی را به ما می آموزد، چیزی جز دروغ و یا با کمی تخفیف باید بگوییم کژ فهمی بیش نیست.
آیا معلمین و معتقدین به قانون جذب که از کتاب مقدس نقل قول می کنند نمی دانند که کلام خدا، او را به عنوان غول چراغ جادو معرفی نمی کند؟ خداوند غول چراغ جادو نیست که با گفتن چند ورد و اعترافات مثبت و تجسمات ذهن، آمال و آرزوهای انسانی ما را برآورده سازد. اگر آیات استخراجی از کتاب مقدس جهت پشتیبانی از جهان بینی ایشان استفاده می شود بدان معنی است که این گروه معتقد است که کتاب مقدس نیز چنین آموزه ای را تعلیم می دهد و اگر گفته این اشخاص درست باشد بنابراین خدای کتاب مقدس چیزی نیست جز غلامی دست به سینه و آماده به خدمت به مخلوقات خود که هرگاه آنها کلام ایمان و اعترافات مثبت و تجسمات ذهنی خود را بکار گیرند او باید به خواهشهای دل و درخواستهای تجمل گرایانه آنها سریعا رسیدگی کند و به تصورات ملوکانه آنها جسم ببخشد.
پرسش اینجاست، که جایگاه حاکمیت خدا و اراده مقدس وی کجاست؟ شاید باید امثال 21: 1 را تصحیح کنیم؟ شاید لازم است این را که می گوید : دل پادشاه مثل نهرهای آب در دست خداوند است، آن را به هر سو که بخواهد می گرداند» را اینگونه بخوانیم: «دل خداوند مثل نهرهای آب در دست انسان است، آن را به هر سو که بخواهد می گرداند»
آنچه مبلغین این مذهب (بله آن را مذهب می خوانم، مذهب خودپرستی) می گویند این است که اعترافات مثبت ما و فرکانسهای قوی مان از برج فرستنده انسانی این قدرت را دارد که خدا را با عظمت و جلال خود به خدمت مخلوق بگیرد تا تمایلات ما را ارضا نماید.
راستی با این آیات چه خواهیم کرد؟
«گنجها برای خود بر زمین نیاندوزید، جایی که بید و زنگ زیان می رسانند و جایی که دزدان نقب می زنند و دزدی می نمایند. بلکه گنجها بجهت خود در آسمان بیاندوزید، جایی که بید و زنگ زیان نمی رسانند و جایی که دزدان نقب نمی زنند و دزدی نمی کنند.» (متی 6: 19- 20)
» و آنکه در میان خارها ریخته شد، آن است که کلام را بشنود و اندیشه این جهان و غرور دولت، کلام را خفه کند و بی ثمر گردد. » (متی 13: 22)
» پس اندیشه مکنید و مگویید چه بخوریم یا چه بنوشیم یا چه بپوشیم. زیرا که در طلب جمیع این چیزها امت ها می باشند. اما پدر آسمانی شما می داند که بدین همه چیز احتیاج دارید. لیکن اول ملکوت خدا و عدالت او را بطلبید که این همه برای شما مزید خواهد شد» (متی 6: 31- 33)
کتاب مقدس کتاب الهیات نظامند به این معنی که اصول خداشناسی را بصورت یک ساختار طبقه بندی شده ارائه دهد نیست. همانطور که پیشتر گفتم کلام خدا مجموعه ای از گزارشات تاریخی، نبوتها، اشعار و نثر و … است که در چهارچوب نقشه الهی، تاریخ فدیه بشر، موقعیت سیاسی، اجتماعی و جغرافیایی، اصول روحانی را مطرح می کند. بنابراین برای درک کامل و فهم صحیح از آنچه کتاب مقدس برای آموزش به ما در این مجموعه گرد آورده است باید تمامیت آن را مطالعه کرد.
آنچه سعی دارم بگویم این است که این جهان بینی با اصول روحانی و اخلاقی کتاب مقدس همگون نیست و در قیاس با اصل خداشناسی نیز در نقطه مقابل آن قرار گرفته است. چگونه می توان از منبعی برای تایید جهان بینی استفاده کرد حال اینکه تعالیم آن منبع در تضاد کامل به اصول آن دیدگاه می باشد؟
یکی دیگر از اصول این جهانبینی نبود وجود خدا در این نظام فکری است. عدم وجود خدا و یا نبود خدایی که دارای شخصیت است مشکل اخلاقی را به میان می کشد. کتاب مقدس خدا را موجودی که دارای شخصیت است به ما معرفی می کند. شخصیتی که با مخلوقات خود در ارتباط است. و چون او واجب الوجو د است، قائم به ذات و حقیقت مطلق، اوست که ضوابط این رابطه را تعیین می کند. ضوابطی که در واقع قوانین اخلاقی ما است تا ما را با راستی مطلق همگون سازد. او میزان سنجش و سنگ محک است. او قانون گذار و ما مطیع وی. هرگاه خدا را از جهان بینی خود حدف کنیم و یا تنها خدایی را بپذیریم که دارای شخصیت نباشد، آنگاه کسی نخواهد بود تا ما را بخاطر اینکه از قوانین الهی او تخدی می کنیم بازخواست کند.
در این نظام فکری خدا کرسی خود را به «نیرو» بخشیده است. این جهان بینی شکلی از همه خدایی است. خدا و جهان یکی اند، قانونمندی حاکم بر این جهان تعریفی است که باید برای خدا قائل باشیم. قوه و قدرتی که بر جهان نفوذ دارد و به آن نظم می بخشد خدای این مذهب است. پیغام هسته ای و اساسی کتاب «راز» این است: انسان در راس امور است. کنترل اوضاع در دست ما است. کرسی خدایی از آن انسان و آنانی که طالب باشند قدرت جلوس بر آن را دارند.
آیا دیوانگی نیست که انسانی فانی را که امروز هست و فردا نایاب می گردد را، مقتدر در تغییر دنیا بدانیم؟ اینکه انسان قادر است با قدرت مجسم سازی و قوه تفکر و مثبت اندیشی خلق کند و دنیای اطراف خود را بر وقف مراد خویش تغییر دهد؟ این دیوانگی است!!! نبوکدنصری که زمانی مست قدرت خویش بود، از دیوانگی خود برگشت و اقرار کرد:
» و بعد از انقضای آن ایام من که نبوکدنصر هستم، چشمان خود را بسوی آسمان برافراشتم و عقل من به من برگشت و حضرت متعال را متبارک خواندم و حی سرمدی را تسبیح و حمد گفتم زیرا که سلطنت او سلطنت جاودانی و ملکوت او تا ابدالاباد است. و جمیع ساکنان جهان هیچ شمرده می شوند و با جنود آسمان و سکنه جهان بر وفق اراده خود عمل می نماید و کسی نیست که دست او را باز دارد یا به او بگویئ که چه می کنی » (دانیال 4: 34- 35)
این نهضت مدعی است که همه ما خدایان مجسم هستیم. خدایانی که قدرت خلق واقعیات زندگی خود را داریم، خدایانی که خود سرنوست خود را رقم می زنیم. این ادعا بیشتر به دروغ شباهت دارد تا یک «راز».
این ادعا که ما خدا هستیم داستان (دروغ) تازه ای نیست. کافی است به کتاب پیدایش از (همان کتابی که این گروه از آن نقل قول می کنند) برویم. شیطان که کتاب مقدس او را پدر دروغگویان می خواند به حوا اینچنین گفت: » خدا می داند در روزی که از آن بخورید، چشمان شما باز شود و مانند خدا عارف نیک و بد خواهید بود» (پیدایش 3: 5) این دروغی است که شیطان با آن حوا را و سپس آدم و متعاقبأ نسل آدم را اغوا نمود و ایشان سقوط کردند. دروغی که امروز هم بنظر می آید سلاحی کارساز در دستان مخوف وی است. «شما خداییید و خود نمی دانید» جالب اینجاست که خود نیز بخاطر همین طرز فکر سقوط کرد و از حضور خدا رانده شد: » و تو در دل خود می گفتی: به آسمان صعود نموده، کرسی خود را بالای ستارگان خدا خواهم افراشت، و بر کوه اجتماع در اطراف شمال جلوس خواهم نمود. بالای بلندیهای ابرها صعود کرده، مثل حضرت اعلی خواهم شد. لکن به هاویه به اسفلهای حفره فرود خواهی شد» (اشعیا 14: 13- 14)
اگر صادقانه کتاب مقدس، این کتاب ارزشمند را مطالعه نماییم چیزی جز حاکمیت خدا را نخواهیم دید. خدایی که خالق و مالک این جهان است. خدایی که مار ا خلق کرده و ما خوانده شده ایم تا مطیع او گشته و امور روحانی و الهی را بطلبیم. عیسی مسیح به ما فرمود: «اول ملکوت خدا و عدالت او را بطلبید که این همه برای شما مزید خواهد شد» (متی 6: 33)
اوست که بخشنده است، اوست که خالق است اوست که باید به حضورش زانو زد و درخواست نمود. اوست که خداست. و این یک راز نیست بلکه کتاب مقدس آشکارا آن را فریاد می زند.
«بازایستند و بدانید من خدا هستم» مزمور 46: 10
[i] Rhonda Byrne
[ii] The Law of Attraction
[iii] Word of faith movment
[iv] The Secret
[v] Christianity today: the Secret exposed by Mel Lawrenz (6/8/2007)
[vi] «و چنانکه می خواهید مردم با شما عمل کنند، شما نیز به همانطور با ایشان سلوک نمایید» لوقا 6: 31
[vii] [vii] Christianity today: the Secret exposed by Mel Lawrenz (6/8/2007)
[viii] Pantheism
درود برادر ادوین عزیز
بسیار تحلیل نیکو و آموزنده و بجایی بود و هست و با کسب اجازه از
آن استفاده و منتشر میکنم
و اضافه میکنم که؛
جایگاه و عملکرد فکر و ذهن فرزندان خدا در رومیان۱۲: ۲ و افسسیان۴: ۲۳ تعریف شده است و در نتیجه تحلیل،کولسیان۳: ۲ در خور توجه است
پولس راز و سرّ واقعی را در مسیح در افسسیا۳: ۹-۱۳ معرفی می نماید
ممنونم سموئیل عزیز
خوشحالم استفاده کردید. این مقاله را سالها پیش نوشته بودم و امروز فرصت کردم در وب سایت درج کنم
درود برادر ادوین عزیز
بسیار تحلیل نیکو و آموزنده و بجایی بود و هست و با کسب اجازه از شما از آن استفاده و منتشر میکنم
و اجازه بفرمایید نظر خود را نیز اضافه کنم که؛
جایگاه و عملکرد فکر و ذهن فرزندان خدا در رومیان۱۲: ۲ و افسسیان۴: ۲۳ تعریف شده است و در نتیجه گیری از تحلیل،کولسیان۳: ۲ در خور توجه است
پولس راز و سرّ واقعی را در مسیح معرفی می نماید؛در افسسیان۳: ۹-۱۳
فیض بر شما و مبارک خداوند باشید
درود و سپاس از اینکه دغدغه من برای اینکه مطلبی نیکو در رابطه با این کتاب نوشته بشه برطرف شد و خوشحالم از اینکه شما این کار را انجام دادین. سپاس از اینکه به اشتراک گذاشتین و من بدون اجازه البته پست شما را به اشتراک گذاشتم. چون خودم زمانی مطالعه و فروش اینگونه کتابها را جزوی از زندگیم بود البته قبل از ایمان. اما پربرکت و عالی بود این مقاله
ممنونم از کامنت شما. و تشکر می کنم که به اشتراک گذاشتید. امیدوارم که دوستان از مطالعه این مقاله، درک بهتری در نحوه ارزیابی کتب هایی که می خوانند کسب کنند
عالی بود مرسی
ممنونم
سپاسگزارشجاعت اتدیشه وسلامت ایمان شما.واقعااین دنیای به اصطلاح دموکراسی،باهمه ی خوبی هایش،چه بلایی برسر روح وروان میاره،وجودنازنین شما،درسایه سارپدروپسرووروح القدس،پایدارباشد.آمین
ممنونم که لطف نمودید و کامنت خودتان را در این جا درج نمودید. امیدوارم باعث استفاده علاقمندان باشد
بسیار نکته عالی رو اشاره کردید
من بشخصه خیلی افرادی رو می شناسم که بعد سالها ایمان انتظارات سطحی و فارغ از درک صحیح از کتاب مقدس و هدف خداوند از نجات را دارند.و متاسفانه روی اصولی که به اشتباه در کلیسا تربیت شده اند صحه میگذارند و متوهمانه تمایل دارند که دیدگاه غیر کتاب مقدسی خودشان رو به دیگران القأ کنند.برکت خداوند با شما
بله .
و همینطور ما در کلیسا درگیری مقابله با شاهدان یهوه و مورمونها هستیم در حالی که نبرد فلسفی و الهیاتی ما جای دیگری است
واقعاً زنده باد! خیلی عالی و تحلیل درستیه. و هم ریشه تمامی فلسفه ای نهفته شده عمیق در نهضت کامیابی و سلامتی یعنی « کلام ایمان» یا به به طوری دیگر میشه « ورد گفتن ایمان» یا «بگو و دریافت کنید» که خیلی عمیق در کاریزماتیک ها و پنطیکاستی ها وجود دارد
ممنون ادوین، خیلی کلمات جدیدی در فارسی یاد گرفتم.
مقاله عالی و خوبی بود. ممنون- خیلی مهمه چون همان ریشه نهضت «کلام ایمان« یا بدعت انجیل کامیابی و سلامتی و بطور دیگر «ورد گفتن ایمان« یا « بگو و بگیر« ایمان این باور به قدرت انسان به خود تلقین» است، آن اصل و فلسفه و جهانبین، نه ایمان به عیسی مسیح و خدای واحد.
ریشه آن خیلی نفوذ دارد
بر روی خیلی کلیسا ها، خواه آمریکایی و بعضی کلیسای ایرانی هم
مرسی برادر کِن عزیز
بله درست می فرمایید. متسافانه چنین الهیاتی به دنیای مسیحیت خاورمیانه فرستاده می شه هرچند ریشه در انسانیت باطل ما دارد